قاشق نشسته!
ایزه :.......
رسید به جوشن(کبیر بود یا صغیر ؟) گفتن واسه فک و فامیل دعا کنید خدا یه عقل درس درمون بهشون بده.
این رفیق ما فقط صدای ار ار ش میومد .
( هی بی ادب) (ج: باز چی می گی تو ؟(احترام و گذاشتی تو محترما)
ج: نه جون تو .ترکه .به زبون خودشو ن ار ینی شوهر .تازه یاد گرفتم.(خنده)
(ذوق مرگ شدی ؟) ج: بلی .گفتم از فحشا شروع کنم راحت تره .
(الان ینی شوهر فشه ) ج: عیشششششش...............(خوشم نیومد)
نوشته شده در جمعه 93/4/27ساعت
4:28 صبح توسط باران سجادی| یک نظر|
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |