قاشق نشسته!
دشب تو مسجد مصب امام جماعتو دراووردن (مگه تو نماز می خونی ؟)
ج:چیز ه ...........ینی .......من رفته بودم نیگا کنم بیم واسه شما تعریف کنم
(راسشو بگو باز چه خوابی واسه ملت دیده بودی ؟) ج: خوبه توئم بزا حرفمو تموم کنم)
مصبشو در اوردن فک کنم این شب قدر بگذره از جرگه ی طلبگی بیاد بیرون
3 روز نماز قضا رو به جماعت خوندن(دقیقا چه قد؟) ج: دیگه داری اون روی منو بالا میاریا (کدوم روت؟)
نوشته شده در جمعه 93/4/27ساعت
4:40 صبح توسط باران سجادی| یک نظر|
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |